صراط

آنان که مفهوم ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند.
شهید آوینی


"صراط" درگاهی است برای نوشتن
از مطالبات امام خامنه ای (روحی فداه)

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده...

۱۹ مطلب توسط «✜ ح-سحر و منتظر✜» ثبت شده است


بسم رب الحسن علیه السلام...
بهار93 وسال جدید شمسی آغاز شد و راهبرد کلان سیاست های ایران اسلامی، با نگاه همه جانبه و نافذ امام خامنه ای  طبق روال سالهای قبل در قالب شعار سال مطرح شد:"« اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی » "
نگاهی گذرا بر راهبردهای  امام درنامگذاری  سالهای قبل ،نشان دهنده ی  یک نقشه ی راه کلی وجامع ،برای رسیدن به  اقتصادی سالم و مقاوم است. سال ۱۳۷۲ تاکید بر «عدالت اجتماعی»، سال ۱۳۷۳ تاکید بر «صرفه‌جویی»، سال ۱۳۷۴ تاکید بر «وجدان کاری، انضباط اجتماعی، انضباط اقتصادی»، سال ۱۳۷۵ تاکید بر «ضرورت پرهیز از اسراف و حفظ ثروت و منابع عمومی کشور»، سال ۱۳۷۶ تاکید بر «مبارزه با اسراف»، سال ۱۳۷۷ تاکید بر «صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف»، سال 1380 تاکید بر «تلاش برای رفع مشکل اشتغال»، سال 1382 تاکید بر «نهضت خدمت‌‌رسانی به مردم»، سال ۱۳۸۷ سال نوآوری و شکوفایی، سال ۱۳۸۸ تاکید بر «حرکت مردم و مسئولین به سوی اصلاح الگوی مصرف»، سال ۱۳۸۹ سال «همت مضاعف، کار مضاعف»، سال ۱۳۹۰ سال «جهاد اقتصادی»، سال ۱۳۹۱ تاکید بر «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانی».سال1392 تاکیدبر«حماسه ی سیاسی ،حماسه ی اقتصادی».
بخصوص از سال 88به بعد شعارهای سال گویای درخواست صریح امام خامنه ای در زمینه ی اقتصادمقاومتی  است،چرا که دشمن بعد از شکست در انواع جنگ ها علیه نظام اسلامی ایران ،خواه  نظامی باشد یا ترور دانشمندان هسته ای وخواه انواع جنگ نرم،اینبار از در تحریم و در مضیقه قراردادن معیشت  مردم وارد میدان جنگ شده است.و تغییر رویه ی جنگ از حالت نظامی به اقتصادی در سطح بین الملل نشان دهنده ی تداوم این نوع جنگ است،زیرا برای جبهه ی استکبار ،هم کم هزینه تر از جنگ نظامی است ، هم اقتصاد به دلیل رابطه ی تنگانش با سیاست یک عنصر قوی در اقتدار کشور محسوب می شودوهم تاثیر آن با استفاده از  تحریم ها ،نارضایتی مردم را از مسئولین به دنبال داردوموجب تنش داخلی می شود .
در نگاه اول  در به ثمر رساندن پیام امام خامنه ای نام گذاری امسال ،لبیک اقشار مختلف مردم  ایران اسلامی اعم ازدولت ،ملت ،کشاورز،دانشجو، کارمند، بازاری ورئیس دولت وسربازانش و ... به فرمان حضرت امام خامنه ای نیاز است .
عزم ملی یعنی  اینکه «ملت ایران باید خود را قوی کند؛ اگر ملتی قوی نباشد و ضعیف باشد به او زور خواهند گفت و باجگیران عالم از او باج می خواهند و اگر بتوانند به او اهانت کرده و او را زیر پا لگد می کنند؛ این طبیعت دنیایی است که با افکار مادی اداره می شود».

وقتی عزم ملی خواسته  ی امام است ،یعنی مردم اعم از زن ومرد  باید در عرصه اقتصاد و فرهنگ فعال شوند ،بازاری در بازار،دانشجو در دانشگاه وکارگر و کشاورز و کارمند در محل کارمجاهدانه وارد میدان شوند و پای کار بایستند، توجه کنند که مقام معظم رهبری فرمان عزم ملی صادر فرموده اند.باید علما، اساتید؛ روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهد نقاط منفی و مثبت فرهنگی واقتصادی کشور را به رخ مسئولان بکشند و این همان عزم ملی و جهادی است.
مردم نقش مهمی در اجرای سیاستهای اقتصادی ،سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی دارندودر برخی از سیاست‌ها، اصلی‌ترین نقش را در اجرا و شکست آن برعهده دارند. به عبارت دیگر، همان‌طور که امام خامنه ای  نیز در سخنانشان اشاره کردند، همواره یک طرف اجرای سیاست‌های دولتی، در ابعاد مختلف، بُعد مردمی اجتماع و اقتصاد است. سیاست اقتصاد مقاومتی و تحقق جایگاه مردم در اقتصاد نیز از این قاعده مستثنا نیست و مطابق با تأکید امام در سخنرانی شعار امسال، مردم نیز نقش و وظیفه‌‌ای اساسی در این امر دارند. ایشان در سخنرانی شان کرده بودند:
«عمده، مردم‌اند. شما باید کالاى ایرانى بخواهید. این افتخار نیست. این تفاخر غلطى است که ما مارک‌هاى خارجى را در پوشاکمان، در وسایل منزلمان، در مبلمانمان، در امور روزمره‌مان، در خوراکى‌هایمان ترجیح بدهیم به مارک‌هاى داخلى؛ در حالى که تولید داخلى در خیلى از موارد بسیار بهتر است. تولید داخلى مهم است. ببینید کارگر ایرانى چه تولید کرده است، سرمایه‌دار ایرانى چه سرمایه‌گذارى کرده است. در زمینه‌ى مصرف، عمده‌ى کار دست مردم است که این بخشى از اصلاح الگوى مصرف است که من دو سال قبل اینجا به ملت ایران عرض کردم و بخشى از جهاد اقتصادى است که سال گذشته عرض کردم. تولید ملى مهم است. این را باید هدف قرار بدهند.»
مسلم است ایجاد شرایط مناسب برای زندگی و سازندگی آینده ،بدون مشارکت مردم امکان پذیر نیست و مشارکت عملی مردم در اقتصاد و فرهنگ  برای بستر سازی درخور،ضروری است،چرا که محقق شدن حماسه ی اقتصادی واقتصاد پویا و به دور از وابستگی نیازمند چندین سال سیاست گذاری،اجرای سیاستهای بنا شده،حمایت از تولید و ظرفیت های داخلی ،اصلاح ومدیریت نحوه مصرف کالا در زندگی،در خواست وتمایل به کالای داخلی،صبرو حوصله وپیگیری مردم است.
باید فرهنگ استفاده صحیح از کالای داخلی را خودمان در جامعه نهادینه کنیم واینجاست که ارتباط تنگاتنگ فرهنگ واقتصاد نمایان می شود.
اقتصاد مقاومتی اقتصاد مردمی است ،زیرا که رفتارهای خصمانه ی خارجی اقتصادملی،نهایتا متوجه مقاومت مردم در برابر فشارها ی اقتصادی است،از این رو لازم است که مقاومت های مردمی آگاهانه و مبتنی بر شناخت باشد ودر شرایط حاضرآگاهی و شناخت توسط مطالبه ی  عمومی از دستگاه های ذی ربط و مسئولانشان ،مطلوب تر حاصل می شود. کارگران، کشاورزان، کارمندان، کسبه و تجار و دیگر اقشار جامعه همگی می بایستی درک صحیحی از سیاست های خصمانه اقتصادی علیه نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران داشته باشند و سازوکارهای این رفتار خصمانه را چه از سوی کشورهای خارجی باشد و چه از سوی نمایندگان آنها در داخل، به درستی بشناسند.
مردم اگر مجاهدانه وارد میدان عمل شوند وبا اطمینان پیش بروند،اتکا به ظرفیت داخلی در دولت هم تقویت می شودو مشخص می شود که تنها راه حل مسائل اقتصادی سیاست خارجی نیست و از نیروی عظیم ملی داخلی غفلت نمی شود،مثلا اگر سرمایه های مردمی به سمت تولید برود،هم تولید با کیفیت تر حاصل می شود ،هم باعث ایجاد اشتغال می شود و هم نظارت جدی مردم سبب می شود قانون درست اجرا شود.
می توان گفت امروزه یکی از دلایل مشکلات اقتصادی برای خانواده های ایرانی ،روی آوردن به سبک زندگی غربی،افزایش بیش از اندازه مصرف گرایی و تجمل گرایی،رفاه طلبی  واحساس آسایش در سایه ی  استفاده از کالای خارجی ،وایجاد نیازهای غیرضروری در جامعه است،و اینها مواردی هستند که با عزم ملی توسط خود مردم ،بهترکشف و مهار می شود ،چرا که اقتصاد مقاومتی درون زاست و حل مشکلات را نیز بر مبنای نگاه به داخل می داند.
سبک زندگی کنونی مردم ایران، به سمت استفاده از کالای خارجی پیش می برد و اگر تغییری در این رویکرد حاصل نشود ،انتظار رشد مصرف کالای داخلی بیهوده است.عزم راسخ ملی برای تغییررویه ها به  سبک زندگی اسلامی ،حضورواحساس مسئولیت تمام70میلیون سرباز امام خامنه ای را می طلبد،با فرهنگ سازی سبک زندگی اسلامی اولا،مصرف کالای خارجی جایش را به کالای همتای داخلی می دهد، نیازها ،کمبود ها،مشکلات از سوی مردم مطرح شده وتلاش در جهت تولید کالای مورد نیاز ،موجب تغییر ساختار تولیدات ملی می شود،کالای با کیفیت تر در کارخانه های داخل با نظارت مهندسان داخلی و قشر تحصیلکرده ی آماده به خدمت ،تولید می شود و این باعث رشد اقتصادی می شود.
هم چنین کشور ما کشوری به دلیل داشتن منابع طبیعی فراوان،آب و هوای متنوع،ذخایر زیرزمینی،نیروی کار جوان،مرزهای آبی،وقرار گرفتن در منطقه ای حساس ،کشوری غنی به حساب می آید که با حمایت اصولی دولت و عزم ملت در کارو تلاش و کارآفرینی و بهره برداری می تواند در زمینه ی اقتصاد بسیار قوی شود.
نتیجه این بینش این است که بدون حضور وهدایت مردم در جهت رسیدن به اهداف سیاست تحقق عزم ملی و اقتصاد مقاومتی، راهکارهای دولت به شکست انجامیده و جز هزینه بالای رهاوردی برای کشورمان نخواهد داشت.


1:لطفا موارد کاربردی برای موضوع اگر به ذهنتان می رسد جهت استفاده بیان بفرمایید.به نظرم می رسد هر بخش از مطلب نیاز به مطالعه گسترده و بسط و اجرا دارد،فقط نوشتن کافی نیست.
2:مولای ما دعا بکن برای ما....


✜ ح-سحر و منتظر✜
۲۲ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ نظر


از همان صحنه های آغازین فیلم، حتی اگر نام فیلم ساز را ندانی به راحتی می توانی حدس بزنی که این فیلم اثر مسعود ده نمکی است. محور اصلی داستان در ابتدای فیلم و در حرف هایی که افسانه با مادرش می گوید، گویای دغدغه ی همیشگی این فیلم ساز جوان است: "فقر و فحشا"
هر اثر هنری و به ویژه فیلم، علاوه بر پیام و اثرات مستقیم خود، تاثیرات غیر مستقیمی نیز دارد. یک فیلم ساز خوب علاوه بر محتوا و هدف مستقیم، باید به تاثیرات غیر مستقیم فیلم نیز توجه کرده و برای آن برنامه ریزی نماید. و نیز در یاد داشته باشیم که هیچ رویداد، صحنه و حتی دیالوگی در یک فیلم بی هدف به نمایش در نمی آید. پشت هر سخن، هر صحنه و هر رویدادی مقصودی نهفته است که باید در نقد و تحلیل فیلم مد نظر قرار گیرد.
اگر از بازی های خوب و صحنه های معنوی و استفاده از نمادهای مذهبی بگذریم، می توانیم فیلم سینمایی رسوایی را از منظر محتوایی به بوته ی نقد بگذاریم.

داستان رسوایی در یک محله شکل می گیرد. محله ای قدیمی در جنوب شهر که هر روز پیرمرد روحانی (که با بازی اکبر عبدی بسیار خوب از آب در آمده است) از آن عبور می کند. این روحانی جایگاه ویژه ای نزد مردم محله دارد، همه ی مردم با علاقه و فروتنی به او سلام می کنند، در نماز جماعت به او اقتدا کرده و در پای منبر او به گریه می افتند. در گذری که روحانی داستان به دکان پیرمرد لحاف دوز دارد از سخنانی که بین این دو نفر رد و بدل می شود و از عکسی که پشت سر پیرمرد لحاف دوز به چشم می خورد، می توان دریافت که با شخصیتی عرفانی و اخلاقی مواجه هستیم.

و باز همین محله است که هر روز افسانه -دختری که به دلیل فقر به انحراف کشیده شده است- از آن عبور می کند. و این بار همان مردمی که آنطور روحانی محله ی خود را مورد اکرام قرار می دادند، در برخورد با دختری بد حجاب و عشوه گر به راحتی خود را می بازند و چشم چرانی می کنند.

این تناقض که در دو جلوه ی مردم یک محله به تصویر کشیده شده است، ناگزیر چنین سوالاتی را به ذهن می آورد:
چرا با وجود مبلغی مانند روحانی داستان با آن نمازهای با شکوه و جلسات اخلاق و موعظه ی  پرشور، مردم این محله تا این حد چشم چران هستند؟
آیا نمازی که "بازدارنده ی از فحشا و منکر است" نتوانسته تاثیری در مردم این محله داشته باشد؟

آیا آن گریه های سوزناک نباید در عمل نتیجه ای به دنبال داشته باشد؟
تناقضی که رسوایی اینطور دچارش شده است تا پایان فیلم باقی می ماند. بطور کلی در فیلم رسوایی مردها موجوداتی ضعیف النفس و بی اراده جلوه داده شده اند که هیچ مهاری در برابر هوای نفس خود ندارند و به راحتی اسیر دست دخترکی عشوه گر می شوند. از حاجی ریاکار داستان بگیر تا جعفر-جوانی که دلباخته ی افسانه است- تا مامور نیروی انتظامی و راننده ی تاکسی و کارمندان اداره ی حاجی شریف! مسئله ی خودباختگی مرد ها در این فیلم چنان نمایش داده شده است که گویا امری کاملا طبیعی می باشد و خلاف آن چیز عجیبی است!
رسوایی در اصل درصدد رسوا کردن ریاکارانی همچون "حاج شریف" داستان است که با ظاهری متدین، باطنی خراب دارند و تلاش می کنند چیزی را که برای دیگران نمی پسندند خود به چنگ آورند. و در برابر حاج شریف همان روحانی درست کردار و مخلص قرار دارد که از آبروی خویش می گذرد و به افسانه کمک می کند.

اما در این میان، شخصیتی که نویسنده از روحانی داستان به عنوان یک عالم دینی و استاد اخلاق ساخته است از چند جهت قابل بحث می باشد:
قهرمان داستان فردی نشان داده شده است که در سطح بالایی از کمالات معنوی قرار دارد. مردی که برای شکستن غرورش به کارهایی همانند حمالی می پردازد، به اشخاص نیازمند کمک می کند و ...
اما تصویری که در اطلاع داشتن شیخ از رویدادهای آینده یا دیدن حقایق غیبی و یا مستجاب الدعوه بودن نشان داده شده است تصویری نا به جا و نادرست می نماید. اساسا چنین تصور و نیز چنین انتظاری از یک عالم دینی کاملا بی جا است. برای ارشاد و راهنمایی مردم و هدایت ایشان به راه درست زندگی نیازی نیست که شخص بتواند پشت دیوار را ببیند یا از امور غیبی اطلاع داشته باشد. و این در حالی است که حتی اگر شخصی به چنین مراتبی از کمالات عرفانی رسیده باشد، هرگز حاضر نمی شود که دیگران را اینطور راحت از این امور مطلع نماید.

بزرگ ترین خطایی که در این راستا رخ می دهد جایی است که شیخ به بهانه ی پناه دادن و اصلاح افسانه به حکم الهی عمل نمی کند! این حکم الهی است که "حضور دو نفر نامحرم در مکانی که امکان ورود شخص دیگری نیست حرام می باشد" و هیچ کس از احکام قطعی اسلام مستثنی نیست. حرام الهی حرام است حتی برای پیامبر خدا و گر نه یوسف(ع) به ارشاد زلیخا اهلیت بیشتری داشت تا شیخ رسوایی!
در زمینه ی کمک به افسانه و راهی که شیخ در پیش می گیرد، مانند پناه دادن به دختری که از دست قانون گریزان است یا تن دادن به کارهایی در مقابل تهدید های او، جزء مواردی است که نشان می دهد تصویر ساخته شده از این عالم دینی کاملا درست و به جا نیست.
البته بنده گمان نمی کنم که نویسنده ی رسوایی غرضی در این کار داشته باشند، چرا که مسعود ده نمکی را یک فیلم ساز ارزشی می دانم. و بیشتر علاقه دارم که این مسائل را به پای اطلاعات کم و دیدگاه خام نویسنده بگذارم، چرا که شکاف میان ایدئولوژی و هنر، در رسانه ی کشور ما چیزی کاملا عیان می باشد.
رسوایی همچنین در چند جا نسبت به قشر روحانی کم لطفی کرده است. جایی که بعد از پخش شدن فیلم رسوایی افسانه و حاجی، وی به مسجد می آید و به نماز می ایستد و غیر از پیرمرد لحاف دوز همه ی مردم مسجد را ترک می کنند و به نماز خواندن پشت حاجی تمایلی ندارند... در این صحنه که نمایش سطحی نگری و بی بصیرتی اهل محله است، در میان مردم تعدادی مرد با لباس روحانیت دیده می شود، روحانی هایی که نسبت به شیخ و استاد اخلاق خود دچار تردید شده اند. یکسان دیدن همه ی مردم محله غیر از "یک نفر" نه تنها تناقض ابتدای داستان را پررنگ تر می سازد، بلکه نسبت به قشر روحانی کم لطفی به حساب می آید.

و در جایی دیگر طلبه ای جوان را می بینیم که شاگرد درس اخلاق روحانی است. وی که با دیدن یک جفت کفش زنانه در خانه ی استاد خود از میان هزار و یک احتمال ممکن بدترین آن را بر می گزیند، دچار دست پاچگی عجیبی می شود که فقط می تواند خنده ی بیننده های فیلم را به دنبال داشته باشد! و بعد همپای همه ی مردم محله به روحانی پشت کرده و دین و دنیای خود را می بازد.
از موارد دیگری که سطح محتوای فیلم را پایین آورده است دیالوگ های اضافی می باشد که کاملا مشخص است جزء پیکره ی فیلم نامه نیستند و بعدا به آن اضافه شده اند. مانند اکثر سخنان مامور نیروی انتظامی که به نظر می آید فقط برای جذابیت و مرفه کردن فیلم به آن اضافه شده اند. البته دلیل این امر به شیوه ی فیلم سازی مسعود ده نمکی بر می گردد. وی در آثار خود به بازیگران چنین اجازه ای می دهد که نوآوری کرده و آنچه فی البداهه به ذهنشان می آید به متن فیلم نامه اضافه کنند.

کلام آخر اینکه آنچه همواره در مورد آثار آقای ده نمکی برای بنده مطرح می شود، این است که در رابطه با فقر و تاثیر آن بر روی انحراف افراد به ویژه جوانان باید نگاهی همه بعدی و جامع داشته باشیم. به نظر می رسد دیدگاهی که در آثار ایشان وجود دارد و در فیلم رسوایی در کلام افسانه در کلانتری مطرح شده است- آنجا که می گوید: "نه به بچه های بالا شهر که دست بند طلا دستشان است و گردن بند طلا گردنشان و نه به ما بچه های پایین شهر که دست بند کلانتری دستمان است و طناب دار گردنمان"- دیدگاهی کامل نیست. البته نمی خواهیم تاثیر فقر و نداری را در ارتکاب خطا و انحراف منکر شویم اما حقیقت این است که بیشتر جرم های بزرگ از کسانی سر می زند که حتی در رفاه مالی به سر می برند و تحت تاثیر رفاه زدگی به این کارها دست می زنند. به نظر می رسد که اگر بخواهیم در مورد وجود فحشا و انحراف در جامعه کار فرهنگی عمیقی انجام دهیم، باید با دیدی جامع و در همه ی ابعاد، دلایل این مسائل را یکجا ببینیم و میزان تاثیر هر کدام و راه حل های مورد نظر را مطرح نماییم.

دوست بزرگواری دارم که در مورد پایان فیلم رسوایی حرف جالبی زد:
آیا این دختر در اثر تلاش های روحانی تغییر کرده و اصلاح شد؟ ما که تا انتهای فیلم تغییری در وضعیت ظاهرش ندیدیم!



✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر


یکى از سؤالات و اشکالاتى که در مورد مجلس خبرگان و اعضاى آن مطرح مى‌شود مربوط به ضرورت وجود تخصّص‌هاى مختلف در این مجلس است. توضیح این سؤال این است که اوّلا در خود قانون اساسى شرایطى که براى رهبر ذکر گردیده در سه شرط فقاهت، عدالت، و مدیریت خلاصه مى‌شود در حالى که با توجه به شرط اجتهاد که براى کاندیداهاى مجلس خبرگان در متن قانون معتبر دانسته شده اعضاى مجلس خبرگان را نوعاً افرادى تشکیل داده و مى‌دهند که تنها توان تشخیص فقاهت و عدالت ولىّ فقیه را دارند امّا در مورد شرط مدیر و مدبّر بودن که به مجموعه‌اى از ویژگى‌ها نظیر قدرت اجرایى، آشنایى به مسائل و رخدادهاى اجتماعى، آگاهى از مسائل سیاست روز داخلى و بین المللى، و مانند آن باز مى‌گردد چندان قدرت تشخیص ندارند.

 

 بنابراین لازم است کسان دیگرى نیز در شمار خبرگان قرار گیرند که در راستاى تخصّص و موقعیّت علمى خویش در مسائل اجرایى و سیاسى و اجتماعى، بتوانند در مورد توان رهبر و ولىّ فقیه از این حیث نیز اظهار نظر کنند. و ثانیاً از آن جا که بر طبق قانون اساسى موجود، برخى وظایف و اختیارات نظیر فرماندهى کلّ قوا، تعیین خطّ مشى‌ها و سیاست‌هاى کلّى نظام اعمّ از اقتصادى، نظامى، سیاسى و غیر آنها براى رهبر شمرده شده، تشخیص این‌که آیا رهبر مى‌تواند از عهده این گونه وظایف و اختیارات برآید یا نه، نیاز به وجود متخصصان مختلف امور نظامى، سیاسى، اقتصادى و امثال آنها در میان اعضاى مجلس خبرگان رهبرى دارد تا علاوه بر صلاحیت فقاهتى و عدالتى، سایر صلاحیت‌هاى لازم در رهبر و ولىّ فقیه را نیز مورد ارزیابى قرار داده و درباره آن نظر کارشناسانه و علمى بدهند.

‌‌ بنابراین، خلاصه این اشکال و سؤال در مجموع این است که شرط اجتهاد در اعضاى مجلس خبرگان باعث شده تا فقط یک گروه از متخصّصان در این مجلس حاضر باشند در حالى که با توجه به جایگاه رهبرى در نظام ما و وظایف و اختیاراتى که براى وى بر شمرده شده،وجود گروه‌هاى متخصّص مختلف دیگرى نیز در این مجلس ضرورى و لازم به نظر مى‌رسد.

 

‌‌ در پاسخ این سؤال باید بگوییم اوّلا براى تأیید صلاحیت کاندیداهاى مجلس خبرگان، وجود شرط اجتهاد به تنهایى کافى نیست. بلکه بدیهى است از آن جا که این کاندیداها در صورت انتخاب شدن و راه یابى به مجلس خبرگان باید در مورد تعیین رهبرى و ولىّ فقیه که یک مقام سیاسى و اجتماعى، و نه صرفاً مذهبى، است تصمیم‌گیرى کنند بنابراین حتماً خودشان نیز علاوه بر برخوردارى از حدّ نصاب لازم اجتهاد باید حدّ نصابى‌از آگاهى و آشنایى نسبت به مسائل اجتماعى و سیاسى را نیز داشته باشند؛ و این مسئله در تأیید صلاحیت کاندیداهاى مجلس خبرگان یک ملاک اصلى و مهم به حساب مى‌آید.

‌‌ بنابراین، هرگز این‌گونه نیست که اعضاى مجلس خبرگان صرفاً یک سرى مجتهدین باتقوایى باشند که هیچ سررشته‌اى از سیاست و مسائل اجتماعى ندارند و به‌کلّى با این قبیل مسائل بیگانه‌اند. بلکه حتماً حدّ نصاب (یعنى حدّ قابل اعتنا و قابل قبولى از) آشنایى نسبت به مسائل اجتماعى و سیاسى نیز در آنان وجود دارد. علاوه بر این‌که باید توجه داشته باشیم وجود اشخاصى در مجلس خبرگان که صرفاً سیاستمدارند و فقیه نیستند نیز دقیقاً نظیر وجود افرادى است که صرفاً فقیه‌اند و به اندازه سرسوزنى از سیاست سر رشته ندارند و همان اشکالى که به وجود فقهاى بى‌اطلاع از سیاست و مسائل اجتماعى در مجلس خبرگان وارد است نسبت به وجود سیاستمداران غیر مجتهد و بى‌اطلاّع از فقه و فقاهت نیز وارد مى‌شود و نتیجه این است که اعضاى مجلس خبرگان حتماً باید مجتهدین آشناى به امور سیاسى و اجتماعى روز باشند.

 

‌‌ و ثانیاً، درست است که سه شرط فقاهت، عدالت، و مدیریت براى ولىّ فقیه و رهبر در قانون اساسى ذکر شده اما باید توجه داشت که این سه شرط در عرض هم و به یک اندازه براى ما اعتبار ندارند بلکه یکى از آنها مهم‌تر از دو شرط دیگر و مقدم بر آنهاست.

توضیح این‌که: ما معتقدیم آن‌چه که عنصر اصلى نظام ما را تشکیل مى‌دهد اسلام است. مدیریت و سیاست، در همه کشورهاى دیگر نیز وجود دارد و چنین نیست که در سایر کشورها که نظام آنها اسلامى نیست شخص اول کشورشان مدیر و سیاستمدار نباشد. پس ما از این جهت امتیازى بر دیگران نداریم.

 امتیاز و ویژگى خاصّ کشور ما اسلامى بودن نظام حاکم بر آن است. یعنى آن‌چه ما بیش از هر چیز بر آن تأکید داریم و همه هدف ما هم از تشکیل حکومت و اداره سیاست همان است، اسلام و گسترش ارزش‌ها و احکام آن است. بنابراین، رهبر و شخص اول چنین نظامى باید هم از حیث علمى و هم از حیث عملى، قرابت و انس و التزام لازم و کافى نسبت به اسلام و احکام و ارزش‌هاى آن داشته باشد.

و به همین دلیل هم هست که مى‌گوییم رهبر این مملکت و این نظام باید فقیه عادل باشد و فقاهت را هم بر عدالت مقدم مى‌کنیم. فقیه یعنى کسى که اسلام را بخوبى‌مى‌شناسد و درک و فهم محقّقانه و عمیق و جامعى نسبت به تعالیم و ارزش‌هاى آن دارد. اگر چنین کسى در رأس این نظام نباشد تا آن را در چارچوب اسلام هدایت کند و بر اسلامى بودن جریان و روند کلّى حاکم بر نظام و دستگاه‌ها و قواى آن نظارت داشته باشد، به هیچ وجه نمى توان اطمینان داد که حاکمیت و حکومت اسلامى تحقّق یابد بلکه تبدیل به نظام و حکومتى خواهد شد مثل سایر نظام‌ها و حکومت‌هایى که در همه کشورهاى دنیا وجود دارد و یگانه هدف آنها اداره امور جامعه است و اسلامى بودن و غیر اسلامى بودن آن برایشان معنا و مفهوم و اهمیتى ندارد.

 

‌ بنابراین نسبت به ولىّ فقیه و رهبرى نظام اسلامى، درصدر همه شرایط و صلاحیت‌ها و مقدم بر همه آنها ویژگى فقاهت و شناخت تحقیقى از اسلام و احکام قرار دارد و احراز وجود این ویژگى در رهبر بسیار مهم و حیاتى است که آن هم از عهده کسانى بر مى‌آید که خودشان متخصّص در این رشته یعنى فقاهت و اجتهاد باشند. البته همان گونه که ذکر شد تقوا و آشنایى نسبت به سیاست و مسائل اجتماعى روز نیز، هم در خبرگان رهبرى و هم در شخص رهبر اهمیت دارد و لحاظ مى‌شود.

 

‌‌ و امّا نسبت به سایر تخصّص‌ها نظیر مسائل نظامى و اقتصادى و غیر آن‌ها باید بگوییم در هیچ کجاى دنیا عادتاً نه چنین چیزى معمول و متداول و نه اساساً ممکن است که یک نفر، هم متخصّص امور نظامى باشد هم کارشناس و متخصّص کار کشته مسائل سیاسى و دیپلماسى داخلى و خارجى و هم... و در همه این امور صاحب نظر و خبره باشد. بلکه در رهبران سیاسى کشورها عمدتاً مسئله مدیریت و آشنایى به مسائل سیاست داخلى و خارجى است که مهم قلمداد مى‌شود و براى تصمیم‌گیرى در سایر مسائل نظیر مسائل نظامى، اقتصادى، مسائل مربوط به توسعه و غیر آنها از گروه‌هاى مشاوران امین و خبره بهره مى‌برند.

در نظام ما هم که یک نظام اسلامى است همین مسئله صادق است که آن‌چه رهبر لازم است شخصاً از آن برخوردار باشد توان بالا و قابل قبولى در درک و فهم سیاسى و قدرت مدیریت است. البته اشاره کردیم که به علّت خصیصه اسلامى بودن نظام باید یک ویژگى دیگر، اضافه بر رهبران سیاسى معمول دنیا داشته باشد و آن ویژگى فقاهت و اسلام‌شناسى است. امّا نسبت به غیر از این موارد لازم نیست رهبر شخصاً صاحب نظر بوده و آگاهى عمیق و تخصّصى داشته باشد بلکه مى‌تواند با بهره‌گیرى از گروه مشاوران امین و قوى در زمینه‌هاى مختلف، از عهده وظایف و اختیارات گوناگونى که براى وى در نظر گرفته شده است بر آمده و تصمیم‌گیرى نماید.

‌‌ بدین ترتیب ملاحظه مى‌شود که منطقاً وجود تخصّص‌هاى مختلف نظامى، اقتصادى و غیر آنها در مجلس خبرگان رهبرى و اعضاى آن ضرورتى ندارد و انتخاب افرادى که حدّ نصاب لازم و کافى را در اجتهاد و تقوا و آگاهى نسبت به مسائل سیاسى و اجتماعى روز جامعه و بین‌الملل داشته باشند، براى تعیین و تشخیص رهبر و ولىّ فقیه توسط مجلس خبرگان کافى است.

✜ ح-سحر و منتظر✜
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر


مراد از «ولایت فقیه» ولایت تکوینى نیست بلکه ولایت تشریعى فقیه است.

حال ولایت تکوینی وتشریعی یعنی چه؟

ولایت تکوینى که به معناى تصّرف در عالم وجود و قانون مندى هاى آن است اساساً مربوط به خداى متعال است که خالق هستى و نظام خلقت و قوانین حاکم بر آن است.

نمونه هاى کوچکى از این ولایت را گاهى خداوند به برخى از بندگان خود نیز عطا مى‌کند که بواسطه آن مى‌توانند دخل و تصرّفاتى در موجودات عالم انجام دهند. معجزات و کراماتى که از انبیا و اولیاى الهى صادر مى‌شود از همین باب است.به اعتقاد ما بالاتری حد ولایت تکوینی به رسول الله عطا شده بود.

 اما  در بحث ولایت فقیه صحبت از تصرّف در نظام خلقت و قانون مندى هاى مربوط به طبیعت نیست؛ گر چه ممکن است احیاناً فقیهى از چنین ویژگى نیز برخوردار بوده داراى کراماتى باشد.

مسأله‌اى که در ارتباط با اداره امور جامعه، هم براى پیامبر و امام معصوم و هم براى فقیه وجود دارد بحث «ولایت تشریعى» آنهاست؛

ولایت تشریعی  یعنى همان چیزى که در آیاتى از قبیل «اَلنَبِىُّ اَْولَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در روایاتى از قبیل «مَنْ کُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَِلىٌ مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است.

 ولایت تشریعى یعنى ولایت قانونى؛ یعنى این که فردى بتواند و حق داشته باشد از طریق جعل و وضع قوانین و اجراى آنها در زندگى مردم و افراد جامعه تصرّف کند و دیگران ملزم به تسلیم در برابر او و رعایت آنها باشند. معناى «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» این است که تصمیمى را که پیامبر براى یک فرد مسلمان یا جامعه اسلامى مى‌گیرد لازم الاجراست و بر تصمیمى که خود آنها درباره مسائل فردى و شخصى خودشان گرفته باشند مقدّم است و اولویّت دارد. به عبارت دیگر، جامعه احتیاج به یک نقطه قدرتى دارد که در مسائل اجتماعى این قدرت و حق را داشته باشد که حرف آخر را بزند؛ در این آیه خداوند این نقطه مرکزى قدرت را که در رأس هرم قدرت قرار دارد مشخّص نموده است.

 

 به همین دلیل مى‌گوییم بر اساس «النبىّ اولى بالمؤمنین من انفسهم» اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فردى دستور بدهد که به جبهه برود اگر چه خودش شخصاً مایل نباشد باید اطاعت کند. و یا اگر با این که خمس و زکاتش را داده و هیچ حقّ مالى واجبى به گردن او نیست امّا پیامبر به او دستور بدهد که باید فلان مبلغ براى جبهه بپردازى، مکلّف است این پول را بدهد و حقّ اعتراض ندارد.

 مرحوم امام خمینى(اعلى الله مقامه) این مثال را زیاد در درسشان مى‌زدند که اگر حاکم اسلامى به من بگوید این عبایت را بده باید بگویم چشم و بدهم. آن هنگام که مصلحت جامعه اسلامى چنین اقتضا کرده که ولىّ فقیه چنین تشخیص داده که به عباى من نیاز دارد اگر امر کند که عبایت را بده، من باید اطاعت کنم و عبایم را بدهم.

 این، حقیقتِ معناى ولایت فقیه است که در فرهنگ ما جا افتاده و تا این اواخر هم شبهه‌اى در مورد آن وجود نداشته و مرد و زن، پیرو جوان، روستایى و شهرى، همه و همه آن را مى‌دانسته‌اند و قبول داشته اند. شواهد متعدّدى هم در این باره وجود دارد که یکى از معروف ترین آنها قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزاى شیرازى است. همه شیعیانى که در آن زمان زندگى مى‌کردند چون اعتقادشان بر این بود که علما و مجتهدین جانشین امام زمان(علیه السلام) هستند و اگر جانشین امام چیزى بگوید اطاعت آن لازم است، وقتى که مرحوم میرزاى شیرازى فرمود «الیوم استعمال تنباکو حرام و مخالفت با امام زمان(علیه السلام) است» همه قلیانها را زدند و شکستند. و حتّى همسر ناصر الدین شاه نیز قلیان را از دست او گرفت و انداخت و شکست و به ذهن هیچ کس نیامد که چطور شد؟ تا دیروز که استعمال تنباکو حلال بود و اشکالى نداشت؛ مگر حلال و حرام خدا هم عوض مى‌شود و... بلکه همه، حتّى علما و مراجع و کسانى که خودشان صاحب فتوا بودند خود را ملزم به رعایت این حکم میرزاى شیرازى دانستند.

✜ ح-سحر و منتظر✜
۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر


 

دخالت در امور شخصی افراد- که هیچ ارتباطی با نظام اجتماع در جامعه اسلامی ندارند و یا حکم تامی در مورد آن وارد نشده است –ازاختیارات ولی فقیه نیست؛ بلکه ولی فقیه صاحب اختیار اموری است که به نوعی با اداره جامعه و حکومت اسلامی مرتبط می شود. لذا اگر مسائل و امور شخصی به نحوی متصل با مصالح نظام اجتماعی گردد ولی فقیه مداخله نموده و به حل و فصل آن می پردازد. (1)

 

ولىّ فقیه، مجرى احکام اسلام است و اصلاً مبناى مشروعیت و دلیلى که ولایت او را اثبات کرد عبارت از اجراى احکام شرع مقدّس اسلام و تأمین مصالح جامعه اسلامى در پرتو اجراى این احکام بود؛ بنابراین بدیهى است که مبناى تصمیم‌ها و انتخاب‌ها و عزل و نصب‌ها و کلّیه کارهاى فقیه، احکام اسلام و تأمین مصالح جامعه اسلامى و رضایت خداى متعال است و باید این چنین باشد و اگر ولىّ فقیهى از این مبنا عدول کند خودبه خود صلاحیتش را از دست خواهد داد و ولایت او از بین خواهد رفت و هیچ یک از تصمیم‌ها و نظرات او مطاع نخواهد بود.
بر این اساس، به یک تعبیر مى‌توانیم بگوییم ولایت فقیه در واقع ولایت قانون است؛ چون فقیه ملزم و مکلّف است در محدوده «قوانین اسلام» عمل کند و حقّ تخطّى از این محدوده را ندارد؛ همان‌گونه که شخص پیامبر و امامان معصوم(علیهما السلام) نیز چنین هستند. بنابراین به جاى تعبیر ولایت فقیه مى‌توانیم تعبیر «حکومت قانون» را به کار بریم البته با این توجه که منظور از قانون در این جا قانون اسلام است. و نیز از یاد نبریم که اشاره کردیم که از شرایط ولىّ فقیه، «عدالت» است و شخص عادل کسى است که بر محور امر و نهى و فرمان خدا، و نه بر محور خواهش نفس و خواسته دل، عمل مى‌کند. و با این وصف، بطلان این سخن که ولىّ فقیه هر کارى که «دلش» بخواهد انجام مى‌دهد و خواسته و سلیقه «خود» را بر دیگران تحمیل مى‌کند روشن تر مى‌شود؛ بلکه باید گفت ولىّ فقیه عادل یعنى کسى که بر اساس احکام «دین» و در جهت اراده و خواست «خدا» حرکت و حکومت مى‌کند. البتّه دشمنان اسلام و روحانیت در برخى گفته‌ها و نوشته هاى خود دروغ هایى به این نظریه بسته‌اند و مثلاً مى‌گویند ولایت مطلقه فقیه یعنى این که فقیه اختیار همه چیز را دارد؛ حتّى مى‌تواند توحید را تغییر دهد و انکار کند و یا مثلاً نماز را از دین بردارد. و صد البتّه اینها وصله هاى بى قواره و ناهمگونى است که دشمنان و غرضورزان درصدد بوده و هستند که به این نظریه بچسبانند؛ وگر نه احدى تا به حال چنین چیزى نگفته و نمى‌تواند بگوید.(2)

منبع: (1) بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه 7/12/1366

 

(2)کتاب نگاهی گذرا بر نظریه ی ولایت فقیه ، علامه مصباح یزدی ، ص 110 و 111

✜ ح-سحر و منتظر✜
۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر



 

شما که می گویید اطاعت از ولی فقیه همان اطاعت از انبیاست, آیا دلیلی وجود دارد که ولی فقیه را نیز از اشتباه وخطا در تصمیم گیریها مصون سازد؟
ما می خواهیم کسی را در رأس حکومت بگذاریم که می دانیم تخلف نمی کند . ممکن است اشتباه کرده باشیم و او تخلف کند از هر وقت فهمیدیم تخلف کرده , می فهمیم حضور او در این منصب به جا نیست. خودش و مردم هم این را قبول دارند این نکته ی خیلی بدیعی در مبنای حکومت در دنیاست. 1
خدا آن رهبری را که از سوی اوست, دست می گیرد و هدایت می کند, از مشکلات او را عبور می دهد. 2
رهبر نقشه را از خدا می گیرد, راه را از خدا می آموزد ، روشها را هم از خدا می آموزد؛ این رهبری ، رهبری درست است (( واوحینا الیهم فعل الخیرات 3)) وقتی رهبری ، رهبری خدایی شد ،کار خوب را هم از خدا یاد می گیرد.4
آن جامعه یی که پایبند ارزشهای الهی است ، آن جامعه یی که توحید را قبول کرده است، نبوت را قبول کرده است، شریعت الهی را قبول کرده است، هیچ چاره ای ندارد جزء اینکه در رأس جامعه کسی را بپذیرد که او شریعت اسلامی و الهی را می داند؛ از اخلاق فاضله ی الهی برخوردار است ؛گناه نمی کند ، اشتباه مرتکب نمی شود؛ ظلم نمی کند؛ برای خود چیزی نمی خواهد ؛ برای انسانها دل می سوزاند؛ ارزشهای الهی را بر مسائل و جهات شخصی و گروهی ترجیح می دهد .لذا در جامعه ی اسلامی ما و در نظام جمهوری اسلامی این مطلب تأمین شده است .5
منابع
1- بیانات رهبری در سال 1378/04/11
2- بیانات رهبری در درس تفسیر سوره مجادله 1361/02/17
3- همان
4- همان
5- در خطبه نماز جمعه 1362/02/30

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


مجلس خبرگان رهبری برای انجام این وظیفه قانونی خود ، دارای کمیسیون تحقیق است که علاوه بر رسیدگی به گزارشات واصله و تحقیق درباره صحت و سقم آنها به تشکیلات اداری رهبری نیز توجه داشته و به آن مقام در جلوگیری از نفوذ و دخالت عناصر نا مطلوب در تشکیلات نهاد رهبری مساعدت می نماید.1

آیت الله مقتدایی عضو این مجلس دراین باره می فرمایند:

((نظارتی که مجلس خبرگان بر رهبری دارد ، از عنوان ((النصیحه لائمه المسلمین)) بالاتر است ؛ چون نصیحت یک امر ارشادی یا اخلاقی است، اما اینجا بالاتر است. بالاخره مجلس خبرگان نهادی قانونی است و نظارت قانونی دارد . لذا اگر به این نتیجه رسیدند که مثلا فلان تصمیم رهبری براساس موازین نبوده حتی لازم نیست به خود رهبری بگویند ، بلکه می توانند عدم صلاحیت رهبر را به مردم اعلام کنند.))2

رهبر معظم انقلاب در پاسخ به پرسشی در این رابطه می فرمایند:

(( هیچ کس فوق نظارت نیست . خودرهبری هم فوق نظارت نیست ؛ چه برسد به دستگاههای مرتبط با رهبری بنابراین همه باید نظارت شوند. نظارت بر کسانی که حکومت می کنند – چون حکومت به طور طبیعی به معنای تجمع قدرت و ثروت است؛ یعنی اموال بیت المال و افتدار اجتماعی و اقتدار سیاسی در دست بخشی از حکام است .برای اینکه امانت به خرج دهند و سوء استفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد و ...3

بنابراین چنین نیست که دستگاههای مربوط به رهبری از نظارت معاف باشند؛ نه ،به نظر ما بازرسی ها لازم است . البته الان هم هستند و نظارت هم می شوند. البته معنای این حرف این نیست که هیچ خطایی اتفاق نمی افتد؛ اما بنابر مسامحه کردن و اجازه خطا دادن نیست.

منابع:

1-ماده 41 آیین نامه داخلی مجلس خبرگان

2-مصاحبه با آیت الله مقتدایی مجله حکومت اسلامی

3-پاییز 1385،شماره 41 ص 70

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اصلی ترین مشکل این نظریه نداشتن دلیل شرعی است آیت الله امینی در این باره می گویند : ((... رهبری شورایی وجه شرعی هم نداشت اتفاقا من در آن جلسه ای که برای شرط مرجعیت خدمت امام رسیدم , پس از صحبتهای متفرقه عرض کردم اجازه بدهید ما که در کمیسیون هستیم , رهبری شورایی را حذف کنیم چون ماخذ شرعی ندارد 1 . ))
حضرت آیت الله مصباح نیز در این رابطه می فرمایند : (( والی و حاکم حکومت اسلامی , همیشه ودر همه زمانها یک نفر است. حضرت ولی عصر (عج) هم که ظهور نمایند ولایت فقها سلب می شود. در زمان حضرت علی (علیه السلام) هم , امام حسن و امام حسین (علیه السلام) ولایت بر مردم نداشتند. امام حسین (علیه السلام ) زمان امام حسن , به هنگام بیعت قیس بن سعد با امام حسن به وی فرمود : ای قیس ! او , یعنی امام حسن (علیه السلام) امام و رهبر من است ))2
از نظر پیشینه تاریخی , ولایت شورایی , در متون اسلامی بی سابقه است. در دیدگاه اهل سنت , تنها در یک مورد , شورا تشکیل شد 3
که آن هم برای تعیین رهبر بود نه برای اداره و تدبیر امور .. درباره رهبری شورایی متون فقهی شیعه تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی ایران , همگی ساکت اند (و هیچ فقیهی پیش از آن , به طرح این ایده نپرداخته است )4
البته ولی فقیه از نظر مشورتی دیگر فقها و کارشناسان استفاده می کند, اما این به معنی مدیریت جمعی - که در رهبری شورایی دنبال می شود نیست.

منابع :
1- آیت الله امینی
2- بحارالانوار ج 44 ص 61
3- منظور شورای سقیفه است
4- چالشهای فکری نظریه ولایت فقیه مصطفی جعفر پیشه فرد , ص 82

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روایات بسیار زیاد در خصوص حظ و صیانت حاکم عادل از خطا و لغزش ،توسط خدای متعال وجود

دارد ؛ مثل روایت شریف امام رضا (علیه السلام) که فرمودند:
(( به راستی چون خدا بنده ای را برای اداره امور بندگان خود انتخاب کند،به او شرح صدر عطا کند و در دلش چشمه های حکمت بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد، که در پاسخ هیچ سوال و پرسشی در نماند و از حق و حقیقت سرگردان نشود ، زیرا از طرف خداوند مشمول کمک و تأید اوست ، از خطا و لغزش و بر خورد ناصواب در امان است ،خدا او را بدین صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر کدام از خلقش باشد که او را درک کند، این فضل الهی است که به هر که خواهد عطا کند، و خداوند صاحب فضل بزرگ است.1))

منبع : الکافی ج 1 ص 201؛ تحف العقول ص 439 ؛الاحتجاج ج 2 ص 436؛الامالی للصدوق ص 680 ؛عیون الاخبارالرضا ج1 ص 220
 

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر