صراط

آنان که مفهوم ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند.
شهید آوینی


"صراط" درگاهی است برای نوشتن
از مطالبات امام خامنه ای (روحی فداه)

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده...

۱۲ مطلب با موضوع «شبهات» ثبت شده است



مراد از «ولایت فقیه» ولایت تکوینى نیست بلکه ولایت تشریعى فقیه است.

حال ولایت تکوینی وتشریعی یعنی چه؟

ولایت تکوینى که به معناى تصّرف در عالم وجود و قانون مندى هاى آن است اساساً مربوط به خداى متعال است که خالق هستى و نظام خلقت و قوانین حاکم بر آن است.

نمونه هاى کوچکى از این ولایت را گاهى خداوند به برخى از بندگان خود نیز عطا مى‌کند که بواسطه آن مى‌توانند دخل و تصرّفاتى در موجودات عالم انجام دهند. معجزات و کراماتى که از انبیا و اولیاى الهى صادر مى‌شود از همین باب است.به اعتقاد ما بالاتری حد ولایت تکوینی به رسول الله عطا شده بود.

 اما  در بحث ولایت فقیه صحبت از تصرّف در نظام خلقت و قانون مندى هاى مربوط به طبیعت نیست؛ گر چه ممکن است احیاناً فقیهى از چنین ویژگى نیز برخوردار بوده داراى کراماتى باشد.

مسأله‌اى که در ارتباط با اداره امور جامعه، هم براى پیامبر و امام معصوم و هم براى فقیه وجود دارد بحث «ولایت تشریعى» آنهاست؛

ولایت تشریعی  یعنى همان چیزى که در آیاتى از قبیل «اَلنَبِىُّ اَْولَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در روایاتى از قبیل «مَنْ کُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَِلىٌ مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است.

 ولایت تشریعى یعنى ولایت قانونى؛ یعنى این که فردى بتواند و حق داشته باشد از طریق جعل و وضع قوانین و اجراى آنها در زندگى مردم و افراد جامعه تصرّف کند و دیگران ملزم به تسلیم در برابر او و رعایت آنها باشند. معناى «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» این است که تصمیمى را که پیامبر براى یک فرد مسلمان یا جامعه اسلامى مى‌گیرد لازم الاجراست و بر تصمیمى که خود آنها درباره مسائل فردى و شخصى خودشان گرفته باشند مقدّم است و اولویّت دارد. به عبارت دیگر، جامعه احتیاج به یک نقطه قدرتى دارد که در مسائل اجتماعى این قدرت و حق را داشته باشد که حرف آخر را بزند؛ در این آیه خداوند این نقطه مرکزى قدرت را که در رأس هرم قدرت قرار دارد مشخّص نموده است.

 

 به همین دلیل مى‌گوییم بر اساس «النبىّ اولى بالمؤمنین من انفسهم» اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فردى دستور بدهد که به جبهه برود اگر چه خودش شخصاً مایل نباشد باید اطاعت کند. و یا اگر با این که خمس و زکاتش را داده و هیچ حقّ مالى واجبى به گردن او نیست امّا پیامبر به او دستور بدهد که باید فلان مبلغ براى جبهه بپردازى، مکلّف است این پول را بدهد و حقّ اعتراض ندارد.

 مرحوم امام خمینى(اعلى الله مقامه) این مثال را زیاد در درسشان مى‌زدند که اگر حاکم اسلامى به من بگوید این عبایت را بده باید بگویم چشم و بدهم. آن هنگام که مصلحت جامعه اسلامى چنین اقتضا کرده که ولىّ فقیه چنین تشخیص داده که به عباى من نیاز دارد اگر امر کند که عبایت را بده، من باید اطاعت کنم و عبایم را بدهم.

 این، حقیقتِ معناى ولایت فقیه است که در فرهنگ ما جا افتاده و تا این اواخر هم شبهه‌اى در مورد آن وجود نداشته و مرد و زن، پیرو جوان، روستایى و شهرى، همه و همه آن را مى‌دانسته‌اند و قبول داشته اند. شواهد متعدّدى هم در این باره وجود دارد که یکى از معروف ترین آنها قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزاى شیرازى است. همه شیعیانى که در آن زمان زندگى مى‌کردند چون اعتقادشان بر این بود که علما و مجتهدین جانشین امام زمان(علیه السلام) هستند و اگر جانشین امام چیزى بگوید اطاعت آن لازم است، وقتى که مرحوم میرزاى شیرازى فرمود «الیوم استعمال تنباکو حرام و مخالفت با امام زمان(علیه السلام) است» همه قلیانها را زدند و شکستند. و حتّى همسر ناصر الدین شاه نیز قلیان را از دست او گرفت و انداخت و شکست و به ذهن هیچ کس نیامد که چطور شد؟ تا دیروز که استعمال تنباکو حلال بود و اشکالى نداشت؛ مگر حلال و حرام خدا هم عوض مى‌شود و... بلکه همه، حتّى علما و مراجع و کسانى که خودشان صاحب فتوا بودند خود را ملزم به رعایت این حکم میرزاى شیرازى دانستند.

✜ ح-سحر و منتظر✜
۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

آن چه که امروزه عملا در ساختار سیاسى نظام جمهورى اسلامى، که مبتنى بر ولایت فقیه است، اعمال مى‌شود این است که براى مشخّص شدن و تعیین ولىّ فقیه، این مجلس خبرگان رهبرى است که تصمیم مى‌گیرد و نظر مى‌دهد. در این جا مى‌خواهیم این مسأله را از منظر علمى و نظرى بررسى کنیم تا معلوم شود آیا این راهکار بر مبناى یک منطق علمى و استدلالى انتخاب شده و اجرا مى‌شود یا این که مبناى علمى و نظرى درست و روشنى ندارد.

براى تعیین و مشخّص شدن ولىّ فقیه، در مقام فرض و تصوّر مى‌توان فروض مختلفى را براى مسأله در نظر گرفت. شاید مهم ترین آنها که ممکن است پذیرش آن آسان تر و از پشتوانه نسبتاً منطقى و استدلالىِ قابل قبول ترى برخوردار باشد سه فرض:

1ـ تعیین از طریق رأى مستقیم مردم و انتخابات عمومى

2ـ تعیین توسط خبرگان و

3ـ تعیین از جانب ولىّ فقیه و رهبر قبلى است.

از میان این سه نیز، دو فرض اوّل در بحث‌ها و نظریات بیشتر مطرح است. به هر حال به گمان ما با روشن شدن درجه اعتبار و ارزش هر یک از این سه نظریه و مباحث پیرامون آنها، نقد و تحلیل سایر نظریات نیز میسّر خواهد شد و نیازى به نقد و بررسى سایر فرض‌ها نداریم.

ابتدا، دو نظریه تعیین از طریق رأى مستقیم مردم و تعیین توسط خبرگان را که اساسى تر است بررسى مى‌کنیم. براى ورود به بحث، با ذکر یک مثال شروع مى‌کنیم:

فرض کنید مى‌خواهیم بهترین استاد ریاضى کشور را معرّفى کنیم و جایزه ویژه‌اى به وى اعطا کنیم. سؤال این است که راه منطقى و صحیح این کار چیست؟ آیا براى شناسایى و انتخاب استاد نمونه ریاضى کشور باید در سطح شهر راه بیفتیم و طىّ یک آمارگیرى تصادفى از همه اقشار مردم جامعه، از طلا فروش و رفتگر و فرش فروش و راننده اتوبوس شرکت واحد گرفته تا خانم هاى خانه دار و کشاورزان و دانشجو و متخصّص مغز و اعصاب سؤال کنیم و نظر آنها را جویا شویم و از آنان بپرسیم استاد نمونه و برتر ریاضى در سطح کشور چه کسى است؟ بسیار روشن است که اوّلا این روش، غیر علمى و نابجاست و نتایج این آمارگیرى هر چه باشد فاقد هر گونه اعتبار و ارزش است و ثانیاً اصولا اگر افرادى که این سؤال از آنان پرسیده مى‌شود آدم هاى منطقى و منصفى باشند پاسخ خواهند داد این مسأله در تخصّص من نیست و از پاسخ دادن به آن معذورم.

بدیهى است که توان و تخصّص یک استاد ریاضى را کسى مى‌تواند ارزیابى کند که خودش با ریاضیات سر و کار دارد و اهل این رشته است. و آن چه در مواردى شبیه این، عمل مى‌شود به این صورت است که صاحب نظران و متخصّصان مربوطه نظر مى‌دهند. مثلا در این مثال، ابتدا در هر دانشگاهى اساتید ریاضى آن دانشگاه، بهترین استاد را از میان خودشان معرّفى مى‌کنند و اگر در یک شهر بیش از یک دانشگاه وجود دارد اساتید معرّفى شده و منتخب دانشگاههاى یک شهر باز از میان خودشان یک نفر را معرّفى مى‌کنند و باز در سطح استان، اساتید منتخب شهرها جمع مى‌شوند و ازمیان خودشان یک نفر را معرّفى مى‌کننند و مثلا سى استاد از سى استان کشور به این ترتیب معرّفى و انتخاب مى‌شوند و باز این‌ها هم بین خودشان مشورت و گفتگو مى‌کنند و در نهایت، از میان این جمع سى نفرى یک نفر را به عنوان استاد منتخب و نمونه کشور معرّفى مى‌کنند. آیا حقیقتاً براى انتخاب استاد نمونه ریاضى کشور، این روش نزد عقل مقبول است یا این روش که همه مردم از بى سواد و باسواد، دانشگاهى و غیر دانشگاهى، متخصّص و غیر متخصّص، و خلاصه هر قشرى جمع شوند و رأى بدهند که استاد نمونه ریاضى کیست؟

در مورد تعیین ولىّ فقیه هم ماهیّت کارى که مى‌خواهد انجام بگیرد این است که مى‌خواهیم فقیه نمونه و برتر را انتخاب کنیم؛ فقیهى که در مجموع، از حیث سه ویژگى فقاهت، تقوا و کارآمدى در مقام مدیریت جامعه، شایسته تر و اصلح از دیگران باشد. سؤال این است که راه انتخاب چنین فقیهى کدام است ؟ آیا راه درست و منطقى آن این است که این مسأله را به رفراندوم عمومى بگذاریم و با انجام یک انتخابات سراسرى، مستقیماً از همه مردم نظر بخواهیم؟ یا این که روش صحیح و علمى این کار آن است که به متخصصان مربوطه، که در این جا همان فقها هستند، مراجعه کنیم و از آنان بخواهیم شایسته ترین فرد براى تصدّى این مقام را از میان خودشان انتخاب کنند؟ اگر در تعیین استاد نمونه ریاضى کشور، مراجعه به آراى عمومى روش صحیحى نیست (که نیست) بلکه باید اساتید ریاضى کشور در این باره نظر بدهند، براى تعیین فقیه نمونه و اصلح نیز راه معقول و درست این است که فقها نظر بدهند کدام فقیه از دیگران شایسته تر است و مراجعه به آراى عمومى و رأى مستقیم مردم، در این مسأله نمى‌تواند ملاک باشد.

امّا این خبرگانى که در نهایت مى‌خواهند ولىّ فقیه را معیّن کنند خودشان به دو طریق ممکن است انتخاب شوند. یکى این که در هر شهرى که چند فقیه وجود دارد آنان از میان خودشان یک نفر را که شایسته تر مى‌دانند معرّفى مى‌کنند و در مرحله بعد در سطح استان چنین انتخابى صورت بگیرد و در نهایت عدّه‌اى به این ترتیب براى مجلس خبرگان معرّفى شوند. راه دیگر این است که در هر استان یا در هر شهرى، این افراد را از طریق انتخابات عمومى تعیین کنیم زیرا با توجّه به این که معمولا تعداد فقها و افرادى که در حدّ اجتهاد باشند زیاد نیست و گاهى در یک شهر حتّى یک نفر هم که در این حدّ باشد یافت نمى‌شود، لذا درست است که عموم مردم خودشان متخصّص در فقه و اجتهاد نیستند امّا با توجه به این که تعداد این افراد در هر شهر یا هر استان بسیار اندک است مى‌توانند با کمى تحقیق و پرس وجو بفهمند چه فرد یا افرادى شایستگى بیشترى از دیگران دارند. نظیر این که بخواهیم بهترین متخصّص قلب را در یک شهر یا یک استان پیدا کنیم که گر چه خودمان متخصّص قلب نیستیم امّا مى‌توانیم بامراجعه به پزشکان و متخصّصان و تحقیق از راه بیمارانى که به آنها مراجعه کرده اند، مشکل را حل کنیم.

تا این جا معلوم گردید که براى مشخّص شدن و تعیین رهبر و ولىّ فقیه، از بین دو راهکار، یکى مراجعه مستقیم به آراى مردم و دیگرى تعیین توسّط خبرگان، راهکار منطقى و علمىِ قابل دفاع همین راهکار دوّم یعنى تشخیص و تعیین توسّط خبرگان است.

و امّا نسبت به راهکار تعیین رهبر بعدى توسّط رهبر قبلى باید بگوییم که گر چه ممکن است این راه عملا با ضریب اطمینان نسبتاً بالا و قابل توجّهى به یک انتخاب درست و مطلوب منجر شود (زیرا با توجّه به احاطه و بصیرتى که رهبر قبلى نسبت به افراد و شخصیت هاى برجسته علمى و سیاسى کشور و توانمندى هاى آنان دارد مى‌تواند با مقدارى تأمّل و تفحّص در بین چند تن از برجسته ترین هاى آنان، یک نفر را که در مجموع واجد صلاحیت هاى بیش ترى است شناسایى و به مردم معرّفى کند) امّا یکى، دو اشکال مهم در مورد آن به نظر مى‌رسد. یکى این که راه را براى تبلیغات سوء و مسموم دشمنان باز مى‌کند که در سطح افکار عمومى داخل و خارج کشور تصویر یک حکومت استبدادى را از نظام ولایت فقیه ترسیم و ما را به دیکتاتورى متهّم کنند. امروزه ملاحظه مى‌کنیم که على رغم برگزارى بیست انتخابات عمومى در طىّ بیست سال پس از انقلاب اسلامى، دشمنان و دگر اندیشان داخل و خارج کشور، کینه توزانه و مزوّرانه، نظام جمهورى اسلامى ایران را به دیکتاتورى و استبداد متّهم مى‌کنند.

اشکال دیگر این روش آن است که ممکن است رهبر را در این مسأله به رعایت مسائل عاطفى و خویشاوندى و ملاحظه منافع فردى یا گروهى متّهم کنند؛ همان‌گونه که حتّى در مورد شخصیّتى نظیر پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز چنین اتّهامى از سوى برخى از مسلمانان و غیر مسلمانان مطرح شد که چون حضرت على(علیه السلام) داماد او بوده است لذا وى را انتخاب کرده و این همه به او اهمیّت داده است.

بنابراین على رغم نتایج خوب و مثبتى که تعیین رهبر بعدى توسّط رهبر قبلى ممکن است به همراه داشته باشد امّا به دلیل برخى ملاحظات جانبى سزاوار است که از آن صرف نظر کنیم.

نتیجه کلى این است که از میان سه راهکار: 1ـ تعیین رهبر و ولىّ فقیه از طریق رأى مستقیم مردم 2ـ تعیین رهبر و ولىّ فقیه از طریق خبرگان واجد صلاحیت 3ـ تعیین رهبر و ولىّ فقیه توسّط رهبر قبلى، راهکار بهینه و معقول و منطقى عبارت از تعیین رهبر توسّط خبرگان واجد صلاحیت است. و با دقّت و تأمّل در بحثى که پیرامون ارزیابى این سه روش داشتیم تکلیف روش هاى دیگرى هم که ممکن است در این رابطه مطرح شود نیز مشخصّ مى‌گردد و نیاز به بحث مستقلّى ندارد.

 

                    تلخیص از کتاب نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه

                             نوشته آیت الله مصباح یزدی


 

ح-سحر ومنتظر
۰۸ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ نظر
✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


مجلس خبرگان رهبری برای انجام این وظیفه قانونی خود ، دارای کمیسیون تحقیق است که علاوه بر رسیدگی به گزارشات واصله و تحقیق درباره صحت و سقم آنها به تشکیلات اداری رهبری نیز توجه داشته و به آن مقام در جلوگیری از نفوذ و دخالت عناصر نا مطلوب در تشکیلات نهاد رهبری مساعدت می نماید.1

آیت الله مقتدایی عضو این مجلس دراین باره می فرمایند:

((نظارتی که مجلس خبرگان بر رهبری دارد ، از عنوان ((النصیحه لائمه المسلمین)) بالاتر است ؛ چون نصیحت یک امر ارشادی یا اخلاقی است، اما اینجا بالاتر است. بالاخره مجلس خبرگان نهادی قانونی است و نظارت قانونی دارد . لذا اگر به این نتیجه رسیدند که مثلا فلان تصمیم رهبری براساس موازین نبوده حتی لازم نیست به خود رهبری بگویند ، بلکه می توانند عدم صلاحیت رهبر را به مردم اعلام کنند.))2

رهبر معظم انقلاب در پاسخ به پرسشی در این رابطه می فرمایند:

(( هیچ کس فوق نظارت نیست . خودرهبری هم فوق نظارت نیست ؛ چه برسد به دستگاههای مرتبط با رهبری بنابراین همه باید نظارت شوند. نظارت بر کسانی که حکومت می کنند – چون حکومت به طور طبیعی به معنای تجمع قدرت و ثروت است؛ یعنی اموال بیت المال و افتدار اجتماعی و اقتدار سیاسی در دست بخشی از حکام است .برای اینکه امانت به خرج دهند و سوء استفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد و ...3

بنابراین چنین نیست که دستگاههای مربوط به رهبری از نظارت معاف باشند؛ نه ،به نظر ما بازرسی ها لازم است . البته الان هم هستند و نظارت هم می شوند. البته معنای این حرف این نیست که هیچ خطایی اتفاق نمی افتد؛ اما بنابر مسامحه کردن و اجازه خطا دادن نیست.

منابع:

1-ماده 41 آیین نامه داخلی مجلس خبرگان

2-مصاحبه با آیت الله مقتدایی مجله حکومت اسلامی

3-پاییز 1385،شماره 41 ص 70

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اصلی ترین مشکل این نظریه نداشتن دلیل شرعی است آیت الله امینی در این باره می گویند : ((... رهبری شورایی وجه شرعی هم نداشت اتفاقا من در آن جلسه ای که برای شرط مرجعیت خدمت امام رسیدم , پس از صحبتهای متفرقه عرض کردم اجازه بدهید ما که در کمیسیون هستیم , رهبری شورایی را حذف کنیم چون ماخذ شرعی ندارد 1 . ))
حضرت آیت الله مصباح نیز در این رابطه می فرمایند : (( والی و حاکم حکومت اسلامی , همیشه ودر همه زمانها یک نفر است. حضرت ولی عصر (عج) هم که ظهور نمایند ولایت فقها سلب می شود. در زمان حضرت علی (علیه السلام) هم , امام حسن و امام حسین (علیه السلام) ولایت بر مردم نداشتند. امام حسین (علیه السلام ) زمان امام حسن , به هنگام بیعت قیس بن سعد با امام حسن به وی فرمود : ای قیس ! او , یعنی امام حسن (علیه السلام) امام و رهبر من است ))2
از نظر پیشینه تاریخی , ولایت شورایی , در متون اسلامی بی سابقه است. در دیدگاه اهل سنت , تنها در یک مورد , شورا تشکیل شد 3
که آن هم برای تعیین رهبر بود نه برای اداره و تدبیر امور .. درباره رهبری شورایی متون فقهی شیعه تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی ایران , همگی ساکت اند (و هیچ فقیهی پیش از آن , به طرح این ایده نپرداخته است )4
البته ولی فقیه از نظر مشورتی دیگر فقها و کارشناسان استفاده می کند, اما این به معنی مدیریت جمعی - که در رهبری شورایی دنبال می شود نیست.

منابع :
1- آیت الله امینی
2- بحارالانوار ج 44 ص 61
3- منظور شورای سقیفه است
4- چالشهای فکری نظریه ولایت فقیه مصطفی جعفر پیشه فرد , ص 82

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روایات بسیار زیاد در خصوص حظ و صیانت حاکم عادل از خطا و لغزش ،توسط خدای متعال وجود

دارد ؛ مثل روایت شریف امام رضا (علیه السلام) که فرمودند:
(( به راستی چون خدا بنده ای را برای اداره امور بندگان خود انتخاب کند،به او شرح صدر عطا کند و در دلش چشمه های حکمت بجوشاند و دانش خود را از راه الهام به او آموزد، که در پاسخ هیچ سوال و پرسشی در نماند و از حق و حقیقت سرگردان نشود ، زیرا از طرف خداوند مشمول کمک و تأید اوست ، از خطا و لغزش و بر خورد ناصواب در امان است ،خدا او را بدین صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر کدام از خلقش باشد که او را درک کند، این فضل الهی است که به هر که خواهد عطا کند، و خداوند صاحب فضل بزرگ است.1))

منبع : الکافی ج 1 ص 201؛ تحف العقول ص 439 ؛الاحتجاج ج 2 ص 436؛الامالی للصدوق ص 680 ؛عیون الاخبارالرضا ج1 ص 220
 

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر یکی از مراجع ، اعلم از ولی فقیه باشد ، چه؟ اصلا منظور از اعلم در بحث ولایت فقیه چیست؟
حضرت امیر المومنین (علیه السلام ) در نهج البلاغه می فرماید :
ای مردم ! بدانید که سزاوارترین مردم به امر حکومت و ولایت ، کسی است که قوی تر باشد در این کار و آگاه تر باشد به امر خداوند و ... 1
 می دانیم که فقیه اعلم بر دیگر فقیهان مقدم است و اوست که از سوی امامان معصوم برای ولایت و حکومت منصوب شده است. مقصود از اعلم در اینجا ، تنها اعلم در احکام فقهی نیست ،بلکه مقصود (( اعلم بهذا الامر)) است. اعلم بهذا الامر یعنی کسی که علاوه برداشتن فقاهت وعدالت و تقوا مدیر و مدبرتر باشد و به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد .دشمنان اسلام و طرفندهای آنان را بشناسد و به وقت مناسب بتواند تصمیم گیری لازم را داشته باشد .کسی که مدرس خوب و مصنف و مؤلف توانایی است ولی از سیاست آگاهی ندارد و اعلم در کشورداری نیست ، اگر چه در فقه عبادی و معاملی اعلم نیز باشد، نمی تواند رهبری نظام اسلامی را به دست بگیرد ؛ زیرا اعلم در فقه هست نه اعلم بهذا الامر. اگر چنین فقیهی رهبری بشود ، اگر چه اعلم و متقی باشد ، ممکن است بیگانگان تهاجم کنند و او نمی تواند از میهن اسلامی دفاع کند . غرض آنکه ، در صورت تزاحم بین اوصاف رهبری، اگر کسی سیاستمدار کامل اسلامی بود و در این جهت از دیگر فقیهان اعلم بود ، بر آنان تقدم دارد؛ زیرا اساس حکومت اسلامی همان فقه سیاسی و هوش یاستمداری است . 2
حضرت امام خمینی در این مورد فرمودند : (( اگر یک فرد، اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ، ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد، و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد نا صالح تشخیص دهد و به طور کلی ، در زمینه اجتماعی و سیاسی ، فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست ، و نمی تواند زمام امور جامعه را به دست بگیرد.))
منابع:
1-نهج البلاغه خطبه 173
2-ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی ص 293
3-صحیفه نور ج 21ص 47

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از تفاوتهای ولایت فقیه با وکالت فقیه آن است که وکالت، زمامش به دست موکل (وکیل کننده) است که به چه مقدار باشد و هر زمان که خواست، وکیلش را عزل کند؛ حتی در شرایطی که وکیل ، شایسته گی لازم را داشته باشد. اما ولایت اینگونه نیست ؛ بلکه سمتی است که از سوی شارع مقدس تعیین شده و مانند مرجعیت است که شرعا زماندار نیست . البته زماندار نبودن ولایت فقیه ، در صورتی است که شرایط و صلاحیت رهبری نیز وجود داشته باشد و از این جهت ، مانند حکومتهای سلطنتی نیست که شاه ، در هر زمان شاه باشد، خوب یا بد ، توانا یا ناتوان و....
بنابراین ، بدون زماندار شدن رهبری نیز مصالح رعایت شده و می شود و چون اصل زمان مند بودن رهبری ، در اسلام صبغه شرعی نداشت ، در قانون اساسی نیامد.1
تداوم رهبری ولی امر به استمرار صلاحیت و شایسته گی وی بستگی دارد  و با فقدان هر یک از شرایط لازم برای رهبری ، مشروعیت آن از بین می رود . البته برخی از فرق اسلامی عقیده دارندکه این شرایط در آغاز مورد نیاز است و پس از تحقق ولایت ، هیچ عاملی از قبیل فسق و ظلم ، خللی در مشروعیت حاکم پدید نمی آورد و نمی توان بدین وسیله عقد خلافت و امامت را برهم زده و حاکم را عزل کرد.2
ولی شیعه اصرار دارد که با کمترین انحراف ، رهبری منصب خود را از دست داده و باید او را برکنار کرد حضرت امام خمینی در این باره جملات و تعبیرات بسیار صریحی دارند:
((فقیه ، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف بگذارد، ولایت ندارد))3
((با هر گونه انحراف فکری یا عملی، شخص به صورت قهری معزول است و پیش از آنکه مردم به عدم صلاحیت وی رای دهند , خود به خود ساقط می شود والبته مردم هم باید قدرت را از دست او بگیرند.)) 4
 
منابع :
1.ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی ص 408
2.بنگرید به الموسه الفقیه ج 6 ص 220
3.بنگرید به امام خمینی صحیفه امام ج 11 ص 306
4.همان ج 11 ص 306
 

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعضیها خیال می کنند که این (( ولایت مطلقه ی فقیه )) که در قانون اساسی آمده , معنایش این است که رهبری , مطلق العنان است و هر کار که دلش بخواهد , می تواند بکند!
معنای ولایت مطلقه این نیست. رهبری بایستی مو به مو قوانین را اجرا کند و به آنها احترام بگذارد. منتها در مواردی اگر مسئولان و دست اندرکاران امور بخواهند قانونی را که معتبر است مو به مو عمل کنند , دچار مشکل می شوند.
قانون بشری همین طور است . قانون اساسی راه چاره ای را باز کرده  و گفته آن جایی که مسئولان امور در اجرای فلان قانون ... دچار مضیقه می شوند و هیچ کار نمی توانند بکنند - مجلس هم این طور نیست که امروز شما چیزی را ببرید و فردا تصویب کنند وبه شما جواب دهند- رهبری مرجع است ... این معنای ولایت مطلقه است, والا رهبر , رئیس جمهور , ورزا و نمایندگان , همه در مفابل قانون تسلیم باشند.
مفهوم استبداد یا خودسری, به میل خود یا به ضرر مردم تصمیم گرفتن , مطلقا در معنای ولایت اسلامی نیست
مقصود , آموزش و درس و راه اسلامی است . البته کسانی که دلباخته ی مفاهیم غربی و بیگانه ی از اسلام هستند , ممکن است حرفهایی بزنند, یا تصوراتی بکنند لیکن اینها بر اثر نشناختن مفهوم ولایت است

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت امام خمینی در تعریف این نیابت می فرمایند:
((فقها)) اوصیای دست دوم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) هستند, و اموری که از طرف رسول الله (صلی الله علیه و آله )به ائمه (علیه السلام) واگذار شده است , برای آنان نیز ثابت است ,وباید تمام کارهای رسول خدا را انجام دهند چنانکه حضرت امیر (علیه السلام) انجام داد1 .
قریب به اتفاق علما, فقیه را در زمان غیبت , نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) می دانند به عنوان نمونه می توان از شیخ مفید2 , شیخ طوسی3 , ابن ادریس حلی4, شهید ثانی5 , محقق سبزواری6 , علامه حلی7 , مقدس اردبیلی8 , محقق کرکی9 , میرزای قمی10 نام برد.
 منبع :
1- امام خمینی کتاب ولایت فقیه ص 77
2- المقنعه ص 810
3- النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی ص 302
4- السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ج 3 ص 529
5- رسائل الشهید ثانی ج 1 ص 231
6- ذخیره المعاد فی شرح الارشاد ج 2 ص 465
7- تذکره الفقهاء ج 5 ص 402
8- مجمع الفائده ج 12 ص 11
9- رسائل کرکی ج 1 ص 12
10- جامع الشتات ج 1 ص

✜ ح-سحر و منتظر✜
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر