صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده...
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ب.ظ

شیخی که فقه را دور زد! (نقدی محتوایی بر فیلم سینمایی رسوایی)


از همان صحنه های آغازین فیلم، حتی اگر نام فیلم ساز را ندانی به راحتی می توانی حدس بزنی که این فیلم اثر مسعود ده نمکی است. محور اصلی داستان در ابتدای فیلم و در حرف هایی که افسانه با مادرش می گوید، گویای دغدغه ی همیشگی این فیلم ساز جوان است: "فقر و فحشا"
هر اثر هنری و به ویژه فیلم، علاوه بر پیام و اثرات مستقیم خود، تاثیرات غیر مستقیمی نیز دارد. یک فیلم ساز خوب علاوه بر محتوا و هدف مستقیم، باید به تاثیرات غیر مستقیم فیلم نیز توجه کرده و برای آن برنامه ریزی نماید. و نیز در یاد داشته باشیم که هیچ رویداد، صحنه و حتی دیالوگی در یک فیلم بی هدف به نمایش در نمی آید. پشت هر سخن، هر صحنه و هر رویدادی مقصودی نهفته است که باید در نقد و تحلیل فیلم مد نظر قرار گیرد.
اگر از بازی های خوب و صحنه های معنوی و استفاده از نمادهای مذهبی بگذریم، می توانیم فیلم سینمایی رسوایی را از منظر محتوایی به بوته ی نقد بگذاریم.

داستان رسوایی در یک محله شکل می گیرد. محله ای قدیمی در جنوب شهر که هر روز پیرمرد روحانی (که با بازی اکبر عبدی بسیار خوب از آب در آمده است) از آن عبور می کند. این روحانی جایگاه ویژه ای نزد مردم محله دارد، همه ی مردم با علاقه و فروتنی به او سلام می کنند، در نماز جماعت به او اقتدا کرده و در پای منبر او به گریه می افتند. در گذری که روحانی داستان به دکان پیرمرد لحاف دوز دارد از سخنانی که بین این دو نفر رد و بدل می شود و از عکسی که پشت سر پیرمرد لحاف دوز به چشم می خورد، می توان دریافت که با شخصیتی عرفانی و اخلاقی مواجه هستیم.

و باز همین محله است که هر روز افسانه -دختری که به دلیل فقر به انحراف کشیده شده است- از آن عبور می کند. و این بار همان مردمی که آنطور روحانی محله ی خود را مورد اکرام قرار می دادند، در برخورد با دختری بد حجاب و عشوه گر به راحتی خود را می بازند و چشم چرانی می کنند.

این تناقض که در دو جلوه ی مردم یک محله به تصویر کشیده شده است، ناگزیر چنین سوالاتی را به ذهن می آورد:
چرا با وجود مبلغی مانند روحانی داستان با آن نمازهای با شکوه و جلسات اخلاق و موعظه ی  پرشور، مردم این محله تا این حد چشم چران هستند؟
آیا نمازی که "بازدارنده ی از فحشا و منکر است" نتوانسته تاثیری در مردم این محله داشته باشد؟

آیا آن گریه های سوزناک نباید در عمل نتیجه ای به دنبال داشته باشد؟
تناقضی که رسوایی اینطور دچارش شده است تا پایان فیلم باقی می ماند. بطور کلی در فیلم رسوایی مردها موجوداتی ضعیف النفس و بی اراده جلوه داده شده اند که هیچ مهاری در برابر هوای نفس خود ندارند و به راحتی اسیر دست دخترکی عشوه گر می شوند. از حاجی ریاکار داستان بگیر تا جعفر-جوانی که دلباخته ی افسانه است- تا مامور نیروی انتظامی و راننده ی تاکسی و کارمندان اداره ی حاجی شریف! مسئله ی خودباختگی مرد ها در این فیلم چنان نمایش داده شده است که گویا امری کاملا طبیعی می باشد و خلاف آن چیز عجیبی است!
رسوایی در اصل درصدد رسوا کردن ریاکارانی همچون "حاج شریف" داستان است که با ظاهری متدین، باطنی خراب دارند و تلاش می کنند چیزی را که برای دیگران نمی پسندند خود به چنگ آورند. و در برابر حاج شریف همان روحانی درست کردار و مخلص قرار دارد که از آبروی خویش می گذرد و به افسانه کمک می کند.

اما در این میان، شخصیتی که نویسنده از روحانی داستان به عنوان یک عالم دینی و استاد اخلاق ساخته است از چند جهت قابل بحث می باشد:
قهرمان داستان فردی نشان داده شده است که در سطح بالایی از کمالات معنوی قرار دارد. مردی که برای شکستن غرورش به کارهایی همانند حمالی می پردازد، به اشخاص نیازمند کمک می کند و ...
اما تصویری که در اطلاع داشتن شیخ از رویدادهای آینده یا دیدن حقایق غیبی و یا مستجاب الدعوه بودن نشان داده شده است تصویری نا به جا و نادرست می نماید. اساسا چنین تصور و نیز چنین انتظاری از یک عالم دینی کاملا بی جا است. برای ارشاد و راهنمایی مردم و هدایت ایشان به راه درست زندگی نیازی نیست که شخص بتواند پشت دیوار را ببیند یا از امور غیبی اطلاع داشته باشد. و این در حالی است که حتی اگر شخصی به چنین مراتبی از کمالات عرفانی رسیده باشد، هرگز حاضر نمی شود که دیگران را اینطور راحت از این امور مطلع نماید.

بزرگ ترین خطایی که در این راستا رخ می دهد جایی است که شیخ به بهانه ی پناه دادن و اصلاح افسانه به حکم الهی عمل نمی کند! این حکم الهی است که "حضور دو نفر نامحرم در مکانی که امکان ورود شخص دیگری نیست حرام می باشد" و هیچ کس از احکام قطعی اسلام مستثنی نیست. حرام الهی حرام است حتی برای پیامبر خدا و گر نه یوسف(ع) به ارشاد زلیخا اهلیت بیشتری داشت تا شیخ رسوایی!
در زمینه ی کمک به افسانه و راهی که شیخ در پیش می گیرد، مانند پناه دادن به دختری که از دست قانون گریزان است یا تن دادن به کارهایی در مقابل تهدید های او، جزء مواردی است که نشان می دهد تصویر ساخته شده از این عالم دینی کاملا درست و به جا نیست.
البته بنده گمان نمی کنم که نویسنده ی رسوایی غرضی در این کار داشته باشند، چرا که مسعود ده نمکی را یک فیلم ساز ارزشی می دانم. و بیشتر علاقه دارم که این مسائل را به پای اطلاعات کم و دیدگاه خام نویسنده بگذارم، چرا که شکاف میان ایدئولوژی و هنر، در رسانه ی کشور ما چیزی کاملا عیان می باشد.
رسوایی همچنین در چند جا نسبت به قشر روحانی کم لطفی کرده است. جایی که بعد از پخش شدن فیلم رسوایی افسانه و حاجی، وی به مسجد می آید و به نماز می ایستد و غیر از پیرمرد لحاف دوز همه ی مردم مسجد را ترک می کنند و به نماز خواندن پشت حاجی تمایلی ندارند... در این صحنه که نمایش سطحی نگری و بی بصیرتی اهل محله است، در میان مردم تعدادی مرد با لباس روحانیت دیده می شود، روحانی هایی که نسبت به شیخ و استاد اخلاق خود دچار تردید شده اند. یکسان دیدن همه ی مردم محله غیر از "یک نفر" نه تنها تناقض ابتدای داستان را پررنگ تر می سازد، بلکه نسبت به قشر روحانی کم لطفی به حساب می آید.

و در جایی دیگر طلبه ای جوان را می بینیم که شاگرد درس اخلاق روحانی است. وی که با دیدن یک جفت کفش زنانه در خانه ی استاد خود از میان هزار و یک احتمال ممکن بدترین آن را بر می گزیند، دچار دست پاچگی عجیبی می شود که فقط می تواند خنده ی بیننده های فیلم را به دنبال داشته باشد! و بعد همپای همه ی مردم محله به روحانی پشت کرده و دین و دنیای خود را می بازد.
از موارد دیگری که سطح محتوای فیلم را پایین آورده است دیالوگ های اضافی می باشد که کاملا مشخص است جزء پیکره ی فیلم نامه نیستند و بعدا به آن اضافه شده اند. مانند اکثر سخنان مامور نیروی انتظامی که به نظر می آید فقط برای جذابیت و مرفه کردن فیلم به آن اضافه شده اند. البته دلیل این امر به شیوه ی فیلم سازی مسعود ده نمکی بر می گردد. وی در آثار خود به بازیگران چنین اجازه ای می دهد که نوآوری کرده و آنچه فی البداهه به ذهنشان می آید به متن فیلم نامه اضافه کنند.

کلام آخر اینکه آنچه همواره در مورد آثار آقای ده نمکی برای بنده مطرح می شود، این است که در رابطه با فقر و تاثیر آن بر روی انحراف افراد به ویژه جوانان باید نگاهی همه بعدی و جامع داشته باشیم. به نظر می رسد دیدگاهی که در آثار ایشان وجود دارد و در فیلم رسوایی در کلام افسانه در کلانتری مطرح شده است- آنجا که می گوید: "نه به بچه های بالا شهر که دست بند طلا دستشان است و گردن بند طلا گردنشان و نه به ما بچه های پایین شهر که دست بند کلانتری دستمان است و طناب دار گردنمان"- دیدگاهی کامل نیست. البته نمی خواهیم تاثیر فقر و نداری را در ارتکاب خطا و انحراف منکر شویم اما حقیقت این است که بیشتر جرم های بزرگ از کسانی سر می زند که حتی در رفاه مالی به سر می برند و تحت تاثیر رفاه زدگی به این کارها دست می زنند. به نظر می رسد که اگر بخواهیم در مورد وجود فحشا و انحراف در جامعه کار فرهنگی عمیقی انجام دهیم، باید با دیدی جامع و در همه ی ابعاد، دلایل این مسائل را یکجا ببینیم و میزان تاثیر هر کدام و راه حل های مورد نظر را مطرح نماییم.

دوست بزرگواری دارم که در مورد پایان فیلم رسوایی حرف جالبی زد:
آیا این دختر در اثر تلاش های روحانی تغییر کرده و اصلاح شد؟ ما که تا انتهای فیلم تغییری در وضعیت ظاهرش ندیدیم!





نوشته شده توسط ✜ ح-سحر و منتظر✜
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
صراط

آنان که مفهوم ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند.
شهید آوینی


"صراط" درگاهی است برای نوشتن
از مطالبات امام خامنه ای (روحی فداه)

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

صراط

ای کـــــه مـــــــــرا خوانــده ای راه نشـــــــانم بــــــده...


از همان صحنه های آغازین فیلم، حتی اگر نام فیلم ساز را ندانی به راحتی می توانی حدس بزنی که این فیلم اثر مسعود ده نمکی است. محور اصلی داستان در ابتدای فیلم و در حرف هایی که افسانه با مادرش می گوید، گویای دغدغه ی همیشگی این فیلم ساز جوان است: "فقر و فحشا"
هر اثر هنری و به ویژه فیلم، علاوه بر پیام و اثرات مستقیم خود، تاثیرات غیر مستقیمی نیز دارد. یک فیلم ساز خوب علاوه بر محتوا و هدف مستقیم، باید به تاثیرات غیر مستقیم فیلم نیز توجه کرده و برای آن برنامه ریزی نماید. و نیز در یاد داشته باشیم که هیچ رویداد، صحنه و حتی دیالوگی در یک فیلم بی هدف به نمایش در نمی آید. پشت هر سخن، هر صحنه و هر رویدادی مقصودی نهفته است که باید در نقد و تحلیل فیلم مد نظر قرار گیرد.
اگر از بازی های خوب و صحنه های معنوی و استفاده از نمادهای مذهبی بگذریم، می توانیم فیلم سینمایی رسوایی را از منظر محتوایی به بوته ی نقد بگذاریم.

داستان رسوایی در یک محله شکل می گیرد. محله ای قدیمی در جنوب شهر که هر روز پیرمرد روحانی (که با بازی اکبر عبدی بسیار خوب از آب در آمده است) از آن عبور می کند. این روحانی جایگاه ویژه ای نزد مردم محله دارد، همه ی مردم با علاقه و فروتنی به او سلام می کنند، در نماز جماعت به او اقتدا کرده و در پای منبر او به گریه می افتند. در گذری که روحانی داستان به دکان پیرمرد لحاف دوز دارد از سخنانی که بین این دو نفر رد و بدل می شود و از عکسی که پشت سر پیرمرد لحاف دوز به چشم می خورد، می توان دریافت که با شخصیتی عرفانی و اخلاقی مواجه هستیم.

و باز همین محله است که هر روز افسانه -دختری که به دلیل فقر به انحراف کشیده شده است- از آن عبور می کند. و این بار همان مردمی که آنطور روحانی محله ی خود را مورد اکرام قرار می دادند، در برخورد با دختری بد حجاب و عشوه گر به راحتی خود را می بازند و چشم چرانی می کنند.

این تناقض که در دو جلوه ی مردم یک محله به تصویر کشیده شده است، ناگزیر چنین سوالاتی را به ذهن می آورد:
چرا با وجود مبلغی مانند روحانی داستان با آن نمازهای با شکوه و جلسات اخلاق و موعظه ی  پرشور، مردم این محله تا این حد چشم چران هستند؟
آیا نمازی که "بازدارنده ی از فحشا و منکر است" نتوانسته تاثیری در مردم این محله داشته باشد؟

آیا آن گریه های سوزناک نباید در عمل نتیجه ای به دنبال داشته باشد؟
تناقضی که رسوایی اینطور دچارش شده است تا پایان فیلم باقی می ماند. بطور کلی در فیلم رسوایی مردها موجوداتی ضعیف النفس و بی اراده جلوه داده شده اند که هیچ مهاری در برابر هوای نفس خود ندارند و به راحتی اسیر دست دخترکی عشوه گر می شوند. از حاجی ریاکار داستان بگیر تا جعفر-جوانی که دلباخته ی افسانه است- تا مامور نیروی انتظامی و راننده ی تاکسی و کارمندان اداره ی حاجی شریف! مسئله ی خودباختگی مرد ها در این فیلم چنان نمایش داده شده است که گویا امری کاملا طبیعی می باشد و خلاف آن چیز عجیبی است!
رسوایی در اصل درصدد رسوا کردن ریاکارانی همچون "حاج شریف" داستان است که با ظاهری متدین، باطنی خراب دارند و تلاش می کنند چیزی را که برای دیگران نمی پسندند خود به چنگ آورند. و در برابر حاج شریف همان روحانی درست کردار و مخلص قرار دارد که از آبروی خویش می گذرد و به افسانه کمک می کند.

اما در این میان، شخصیتی که نویسنده از روحانی داستان به عنوان یک عالم دینی و استاد اخلاق ساخته است از چند جهت قابل بحث می باشد:
قهرمان داستان فردی نشان داده شده است که در سطح بالایی از کمالات معنوی قرار دارد. مردی که برای شکستن غرورش به کارهایی همانند حمالی می پردازد، به اشخاص نیازمند کمک می کند و ...
اما تصویری که در اطلاع داشتن شیخ از رویدادهای آینده یا دیدن حقایق غیبی و یا مستجاب الدعوه بودن نشان داده شده است تصویری نا به جا و نادرست می نماید. اساسا چنین تصور و نیز چنین انتظاری از یک عالم دینی کاملا بی جا است. برای ارشاد و راهنمایی مردم و هدایت ایشان به راه درست زندگی نیازی نیست که شخص بتواند پشت دیوار را ببیند یا از امور غیبی اطلاع داشته باشد. و این در حالی است که حتی اگر شخصی به چنین مراتبی از کمالات عرفانی رسیده باشد، هرگز حاضر نمی شود که دیگران را اینطور راحت از این امور مطلع نماید.

بزرگ ترین خطایی که در این راستا رخ می دهد جایی است که شیخ به بهانه ی پناه دادن و اصلاح افسانه به حکم الهی عمل نمی کند! این حکم الهی است که "حضور دو نفر نامحرم در مکانی که امکان ورود شخص دیگری نیست حرام می باشد" و هیچ کس از احکام قطعی اسلام مستثنی نیست. حرام الهی حرام است حتی برای پیامبر خدا و گر نه یوسف(ع) به ارشاد زلیخا اهلیت بیشتری داشت تا شیخ رسوایی!
در زمینه ی کمک به افسانه و راهی که شیخ در پیش می گیرد، مانند پناه دادن به دختری که از دست قانون گریزان است یا تن دادن به کارهایی در مقابل تهدید های او، جزء مواردی است که نشان می دهد تصویر ساخته شده از این عالم دینی کاملا درست و به جا نیست.
البته بنده گمان نمی کنم که نویسنده ی رسوایی غرضی در این کار داشته باشند، چرا که مسعود ده نمکی را یک فیلم ساز ارزشی می دانم. و بیشتر علاقه دارم که این مسائل را به پای اطلاعات کم و دیدگاه خام نویسنده بگذارم، چرا که شکاف میان ایدئولوژی و هنر، در رسانه ی کشور ما چیزی کاملا عیان می باشد.
رسوایی همچنین در چند جا نسبت به قشر روحانی کم لطفی کرده است. جایی که بعد از پخش شدن فیلم رسوایی افسانه و حاجی، وی به مسجد می آید و به نماز می ایستد و غیر از پیرمرد لحاف دوز همه ی مردم مسجد را ترک می کنند و به نماز خواندن پشت حاجی تمایلی ندارند... در این صحنه که نمایش سطحی نگری و بی بصیرتی اهل محله است، در میان مردم تعدادی مرد با لباس روحانیت دیده می شود، روحانی هایی که نسبت به شیخ و استاد اخلاق خود دچار تردید شده اند. یکسان دیدن همه ی مردم محله غیر از "یک نفر" نه تنها تناقض ابتدای داستان را پررنگ تر می سازد، بلکه نسبت به قشر روحانی کم لطفی به حساب می آید.

و در جایی دیگر طلبه ای جوان را می بینیم که شاگرد درس اخلاق روحانی است. وی که با دیدن یک جفت کفش زنانه در خانه ی استاد خود از میان هزار و یک احتمال ممکن بدترین آن را بر می گزیند، دچار دست پاچگی عجیبی می شود که فقط می تواند خنده ی بیننده های فیلم را به دنبال داشته باشد! و بعد همپای همه ی مردم محله به روحانی پشت کرده و دین و دنیای خود را می بازد.
از موارد دیگری که سطح محتوای فیلم را پایین آورده است دیالوگ های اضافی می باشد که کاملا مشخص است جزء پیکره ی فیلم نامه نیستند و بعدا به آن اضافه شده اند. مانند اکثر سخنان مامور نیروی انتظامی که به نظر می آید فقط برای جذابیت و مرفه کردن فیلم به آن اضافه شده اند. البته دلیل این امر به شیوه ی فیلم سازی مسعود ده نمکی بر می گردد. وی در آثار خود به بازیگران چنین اجازه ای می دهد که نوآوری کرده و آنچه فی البداهه به ذهنشان می آید به متن فیلم نامه اضافه کنند.

کلام آخر اینکه آنچه همواره در مورد آثار آقای ده نمکی برای بنده مطرح می شود، این است که در رابطه با فقر و تاثیر آن بر روی انحراف افراد به ویژه جوانان باید نگاهی همه بعدی و جامع داشته باشیم. به نظر می رسد دیدگاهی که در آثار ایشان وجود دارد و در فیلم رسوایی در کلام افسانه در کلانتری مطرح شده است- آنجا که می گوید: "نه به بچه های بالا شهر که دست بند طلا دستشان است و گردن بند طلا گردنشان و نه به ما بچه های پایین شهر که دست بند کلانتری دستمان است و طناب دار گردنمان"- دیدگاهی کامل نیست. البته نمی خواهیم تاثیر فقر و نداری را در ارتکاب خطا و انحراف منکر شویم اما حقیقت این است که بیشتر جرم های بزرگ از کسانی سر می زند که حتی در رفاه مالی به سر می برند و تحت تاثیر رفاه زدگی به این کارها دست می زنند. به نظر می رسد که اگر بخواهیم در مورد وجود فحشا و انحراف در جامعه کار فرهنگی عمیقی انجام دهیم، باید با دیدی جامع و در همه ی ابعاد، دلایل این مسائل را یکجا ببینیم و میزان تاثیر هر کدام و راه حل های مورد نظر را مطرح نماییم.

دوست بزرگواری دارم که در مورد پایان فیلم رسوایی حرف جالبی زد:
آیا این دختر در اثر تلاش های روحانی تغییر کرده و اصلاح شد؟ ما که تا انتهای فیلم تغییری در وضعیت ظاهرش ندیدیم!



۹۳/۰۱/۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
✜ ح-سحر و منتظر✜

نظرات (۸)

سلام
نقد غنی، مستدل و پر محتوایی بود.
به نظر من ایراد مهم در نحوه داستان پردازی آقای ده نمکی است.
گاهی شما یک کاراکتر را در موقعیتی قرار می دهید و بعد به نظاره می نشینید تا ببینید این آدم با این ویژگی ها و این شرایط منطقا به کدام سمت می رود. گاهی هم شما آدم قصه خودتان را مجبور می کنید که حتما فلان خط را انتخاب کند!
تفاوت این دو سبک کاملا محسوس است.
بسیاری از اشکالات محتوایی در آثار آقای ده نمکی در جاهایی رخ می دهد که شخصیت های داستان های خود را بنا به علاقه شخصی خودش وادار به کارهایی می کند که منطقا نباید اتفاق بیفتد.
مثلا جوانی که مرید شیخ است با دیدن کفش زنانه نهایتا باید به شک کوچکی گرفتار شود. اگر بناست او راهش را جدا کند پس باید این شک با شواهدی دیگر تقویت گردد تا این جوان از شیخ جدا شود. در غیر این صورت داستان از واقعیت فاصله می گیرد و گرفته است.
فی الفور شبهه می اندازند که: فلان مسئله ممکن است و اصلا ما دیده ایم که موردی اینطور شده ...
پاسخ: اولا استثنا نقض قاعده نمی کند. ثانیا موردی که شما دیده اید خودش باید موضوع یک فیلم یا داستان دیگر بشود تا به این سوال که ان شاء الله برای شما مطرح شده جواب داده شود: «چه می شود که فردی با مشاهده کوچکترین شبهه از مراد اخلاقی خود جدا می شود؟»
در فیلم رسوایی این سوال بی پاسخ است و همین است که آن تکه از داستان را صعب الهضم می کند.
یاحق
۱۶ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۹ علیرضا بیگدلی
سلام
ممنون، چون فیلم را ندیدم ، نمی توانم نظری بدم!
سلام
نقد فوق العاده خوبی بود ..ممنون
لینکتون کردم.
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۴۵ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
سلام
ممنون از حضورتون
اینجوری که بوش میاد دیر به دیر آپ میکنید...
ولی مسائل خوبی رو مطرح میکنید
حالا وقتی فیلم رو ببینم یه دیدگاهی توذهنم هست 
سلام
خداقوت
ممنون ...
دنبآلِ ردے از پیشآنے ات؛ تمآم ِمُهر هآے مسجد رآ، بوسیده امـــ

اللهم عجل لولیک الفرج

به روزم...
فیلمی بود بسی بهتر و مفید تر از فیلم هایی مانند روز رستاخیز...

تاثیر مثبتش بیشتر از تاثیر منفی اش بود.
چند سئوال از اسلام اموی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9536

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">